6 فروردین و تولد ملیکای عزیزم
۶ فروردین تولد ملیکا جون بود که ما خونه عمه ملیکا بودیم که مصادف شده بود با شنبه اول سال که بعضی ها اعتقاد دارند اگه شنبه اول سال اش رشته درست کنن تا آخر سال رشته کارها تو دستشونه و خلاصه سردرگم نمی شن و عمه ملیکا خانم هم آش درست کرده بود و یه مهمونی کوچیک برای خانم ها گرفته بود و لطف کرد و گفت حالا که همه هستن شما هم یه کیک بگیر و همین جا برای ملیکا تولد بگیریم ما هم که فی البداهه این کار رو کرده بودیم و کیک سه چهار کیلویی نمی شد جایی پیدا کرد سه تا کیک خریدیم و خلاصه تولد گرفتیم ولی خوب به مهمونا نگفتیم که تولده که تو زحمت نیفتن ملیکا که تولد رو با کادوهاش دوست داره بعد از فوت کردن شمع و خلاصه دست زدن و شعر خوندن ما ...
نویسنده :
بهار
15:03