آخرین روزهای سال و حرف های من با ملیکا
سال داره به پایان میرسه
از یک طرف ناراحت که یک سال گذشت و نمی دونم شاید خیلی خوب ازش استفاده نکردیم یا این که یک سال دیگه هم گذشت و خوب یک سال دیگه پیرتر شدیم
ولی از طرف دیگه خوشحال که خوب
خوبه که بودیم و یک سال دیگه به عمرمون اضافه شد و بزرگتر شدنت رو دیدم
ملیکا جون
خیلی خوشحالم که یک ساله یه عمرت اضافه شده و من شاهد بزرگ شدنت هستم
امیدوارم زنده باشم و اون روزی رو ببینم که برای خودت خانمی شدی
اون هفته رفته بودیم عروسی
وقتی مامان عروس کنار دخترش وایساده بود و دست می زد و برق خوشحالی رو میشد توی چشمش دید
اون موقع بود که فهمیدم چقدر دوست دارم تو رو تو لباس عروسی ببینم
الان به نظرم این قشنگ ترین قسمته زندگی توئه و خوشبختی تو- تو زندگیت و با کسی که قراره باهاش زندگی کنه
به امید آن روز
<a href="http://www.up.egyup.com/viewer.php?file=27072556259830314646.jpg"><img src="http://www.up.egyup.com/images/27072556259830314646_thumb.jpg" border="0" alt="27072556259830314646.jpg" /></a>