مليكامليكا، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره
محمد حسن و امیر حسنمحمد حسن و امیر حسن، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

ملیکا جون (شروع زندگی جدید مامان و بابا)

جمعه صبح و بهشت زهرا

1389/12/8 17:47
نویسنده : بهار
478 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه صبح همراه مادرم و شوهر محترم و ملیکا جونم همراه شدیم تا سری به اموات بزنیم

چون ممکن بود نتونیم آخر سال بریم

خلاصه سر خاک همه اموات رفتیم و اگه به مامانم بود باید کل بهشت زهرا رو می گشتیم

مادر بزرگ من سال ۶۸ فوت کرده ولی هنوزم که هنوزه هر وقت یادش می افتم اشک تو چشمام جمع میشه خیلی دوست داشتم الان پیشم بود ولی خوب حیف..........

حالا بماند که ملیکا کلی سوال می کرد و می گفت:

این قبر کیه

اون قبر کیه

و منم بهش توضیح می دادم

 

سر خاک دایی ام که یک ساله فوت کرده نشسته بودیم که مامانم روضه ترکی می خوند و گریه می کرد و منم به گریه مادرم و خاطراتی که با داییم داشتم افتادم و خلاصه با مامانم کلی گریه کردیم

ملیکا که وسط ما دو تا نشسته بود

یک دفعه بلند شد و گفت:

 

من پاشم برم پاشم برم که تحمل دیدن این صحنه غم انگیز رو ندارم !!!!!!!!!!!!!!

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان فرشته
8 اسفند 89 20:29
سلام عزیزم قربون این ملیکا با این روحیه شادش برم
محمد گیان
9 اسفند 89 13:56
سلام ملیکا جان سلام خاله خدا امواتتونو را بیامرزه خوبه آدم هر چند وقت یه بار قبرستانو یه سر بزنه بدونن مرگی هم هست