تولد بابای ملیکا
۶ خرداد تولد بابای ملیکا بود
و من زودتر اومدم خونه تا یه کم تدارک ببینم
از طرف ملیکا یه حوله خریدم
و خودم هم یک کتونی آدیداس خریدم که خیلی وقت بود که بابای ملیکا میگفت لازم داره
وقتی ملیکا و باباش به خونه اومدم
ملیکا اول یه کم ذوق کرد
ولی بعد هی بگی نگی حسودی می کرد
و از اول تا آخر با تحکم خاصی می گفت :
این یه تولد الکیه بابا
تولد راست راستکی نیست!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی